ازادی اقتصادی زیر بنای جامعه صنعتی

ازادی اقتصادی زیر بنای جامعه صنعتی ازادی اقتصادی زیر بنای جامعه صنعتی

دسته : اقتصاد

فرمت فایل : word

حجم فایل : 14 KB

تعداد صفحات : 14

بازدیدها : 426

برچسبها : پروژه تحقیق مبانی نظری

مبلغ : 5000 تومان

خرید این فایل

تحقیق آزادی اقتصادی زیر بنای جامعه صنعتی در 14 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

تحقیق آزادی اقتصادی زیر بنای جامعه صنعتی در 14 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

آزادی اقتصادی، زیربنای جامعه صنعتی

دكتر موسی غنی نژاد دكترای اقتصاد دانشگاه سورین فرانسه، عضو هیات علمی دانشگاه صنعت نفت است. كتابهای مقدمه ای بر معرفت شناسی علم اقتصاد از جمله آثار غنی نژاد به شمار می رود. وی هم اكنون ترجمه اثری از فردریش فون هایك اقتصاد دان اتریشی را در دست كار دارد.

صنعتی شدن مفهوم جدیدی است كه ایرانیان آن را در فرهنگ گذشته خود نداشتند. در گذشته معمولا صنعت(Industry) و هنر(Art) مترادف هم به كار می‌رفت. البته در اروپا هم میان دو واژه صنعت و هنر نزدیكی وجود داشت. صنعت به معنای چیزی است كه ساخته انسان و محصول اندیشه انسان است و ناشی از طبیعت نیست. صنعت در واقع مفهومی از ثروت اقتصادی است كه ناشی از كار انسان است. صنعت به مفهوم كلی و عام به معنای اعمال خلاقیت انسان بر منابع طبیعی و آماده كردن آنها برای استفاده انسان‌ها است اما به معنای خاص در مقابل كشاورزی و خدمات، بخشی از اقتصاد كل جامعه تلقی می‌شود.
در عین حال باید توجه كرد هنگامی كه از صنعتی شدن صحبت می‌شود در درجه اول منظور صنعت به معنای تصرف انسان در طبیعت برای ایجاد ثروت است و نه به معنای صنعت در مقابل كشاورزی و خدمات. در گذشته معمولا ثروت را امری داده شده در طبیعت می‌دانستند و انسان را دارای این استعداد كه ثروت را خلق كند نمی‌دانستند اما در دوران مدرن درست برخلاف آنچه در گذشته عنوان می‌شد، بخش عمده ثروت جامعه محصول كار و صنعت انسان است به طوری كه طبیعت بخش ناچیزی از ثروت كل جوامع را فراهم می‌كند. بنابراین اهمیت صنعت به دوران جدید و اندیشه مدرن باز می‌گردد. پس صنعت به معنای استفاده از خلاقیت انسان برای ایجاد كالاها و تغییر شكل دادن منابع طبیعی برای رفع نیازهای انسان‌ها است.
بنابراین منظور از فرهنگ صنعتی، فرهنگی است كه زمینه را برای تولید و خلاقیت انسان و افزایش ثروت فراهم می‌كند. منظور از صنعتی شدن غالب شدن فرهنگی است كه در آن به ‌كارگیری خلاقیت در تمامی زمینه‌‌های كشاورزی، خدمات و تولید لازم است. به این ترتیب سوء تفاهم صنعت به معنای خاص و صنعت به معنای عام باید برطرف شود.

انقلاب صنعتی نیز نتیجه یك فرآیند فكری و فرهنگی است كه سال‌ها قبل از اختراع ماشین بخار آغاز شده است. در واقع 300 سال قبل از انقلاب صنعتی، فرایند صنعتی شدن در اروپا آغاز شد به سخن دیگر نقطه آغاز آن، پایان قرون وسطی است. انقلاب صنعتی نتیجه دوران بعد از قرون وسطی و آغاز رنسانس و شكل گیری اندیشه مدرن است. انقلاب صنعتی اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 شكل گرفت. اما این انقلاب نیازمند مقدماتی بود كه در اروپا 300 سال طول كشید و آن عبارت بود از غلبه فرهنگ صنعتی شدن به معنای دقیق كلمه. جان لاك 200 سال قبل از انقلاب صنعتی می‌گوید كه ثروتی كه در جامعه وجود دارد عمدتا محصول ابتكار و تلاش و صنعت انسان است. این اندیشه زمینه را برای عقلانیت علمی و صنعتی آماده كرده است.
اما اشتباه ما این است كه تصور كردیم صنعتی شدن به معنای استفاده از فناوری است. ما به جای اینكه اندیشه‌ای كه منجر به صنعتی شدن می‌شود را حمایت كنیم، سعی كردیم ماشین بخار را وارد كشور كنیم. در واقع ما به نتیجه انقلاب صنعتی بسنده كردیم و به همین دلیل است كه هنوز صنعتی نشده‌ایم. مشكلات ما بیشتر نرم افزاری است نه سخت افزاری. ما سخت افزارها را وارد كرده‌ایم اما فرهنگ و اندیشه صنعتی شدن را نداریم.
تفاوت صنعتی شدن ژاپنی با صنعتی شدن ما هم در همین است. ژاپنی‌های زمان میجی می‌گفتند ما نباید اشتباه كنیم و تاكید می‌كردند كه فناوری غرب نتایج پیشرفت‌های فكری است كه داشته‌اند. یكی از نظریه پردازان دوران میجی ژاپن می‌گوید ما می‌توانیم تكنیك ساختن پل‌های فلزی را به ژاپن وارد كنیم اما این كار كمكی به ما نمی‌كند بلكه ما باید چیزی را به ژاپن بیاوریم كه باعث دست یافتن به تكنیك ساختن پل‌های فلزی شده است (نقل به مضمون از فوكوتساو ایوكیشی، نظریه تمدن، ترجمه چنگیز پهلوان، نشر آبی، 1363).
در واقع صنعتی شدن نیازمند تغییر بینش و جهان بینی ما است. باید اندیشه‌ای را تروج كنیم كه در آن ابتكار جایگزین بی‌تفاوتی می‌شود. تلاش جایگزین تنبلی می‌شود و رقابت تبدیل به ارزش غالب می‌شود. بخش‌هایی از فرهنگ مدرن البته در جامعه ما وارد شده اما متاسفانه با ارزش‌های سنتی ما پیوند نخورده است. در نتیجه ما همواره با دنیای متناقضی رو به رو هستیم.
فرهنگ صنعتی شدن، چند مولفه اصلی و فرعی دارد. ارزش‌ها، اصلی ترین مولفه‌های هر فرهنگی است كه نهادهای جامعه بر پایه آنها ساخته می‌شود و این نهادها عملكرد انسان‌ها و روابط انسان‌ها را در جامعه تنظیم می‌كنند و نتیجه عملكرد جامعه از این مسیر عبور و بروز می‌كند. شناسایی ارزش‌های اصلی صنعتی شدن بسیار مهم است. مهمترین ارزش صنعتی شدن تلاش و كار است. اما تلاش و كار چه موقع می‌تواند به ارزش تبدیل شود؟ اولا زمانی كه آزادی و مختار بودن انسان در درجه اول اهمیت قرار گیرد. یعنی زمانی كه انسان مالك و صاحب سرنوشت خودش باشد تا انگیزه تلاش بیشتر را داشته باشد. انسانی كه برده یا مستخدم دیگری است انگیزه‌ای برای كار ندارد. اما زمانی كه انسان آزاد است می‌داند كه حاصل تلاشش نصیب خود می‌شود؛ لذا وی رغبت بیشتری برای تلاش و تكاپو و تولید پیدا می‌كند. حق مالكیت ارتباط بسیار نزدیك با آزادی دارد یعنی اینكه هر كس بداند كه نتیجه تلاشش به كجا می‌رود. ممكن است انسان‌ها آزاد باشند كه تلاش بكنند و ثروتمند هم بشوند اما اگر ناگهان این ثروت را از آنها بگیرند كه اینجا دیگر انگیزه‌ای برای تولید ثروت باقی نمی‌ماند. بنابراین آزادی انسانها باید توام با رعایت حق مالكیت باشد. ارزش آزادی فردی سنگ بنای صنعت فرهنگی را در اروپا تشكیل می‌دهد. در آغاز هم این ارزش‌ها بیشتر در فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و بحث عدالت مطرح شده است و ضرورتاً به حق مالكیت گره خورده است. بنابراین می‌توان گفت كه از همان ابتدا آزادی و مالكیت دو روی یك سكه هستند. به همین دلیل است كه در فرهنگ مدرن آزادی به سرعت شكل اقتصادی به خود گرفته است. یعنی زیربنای اندیشه سیاسی و فلسفی مدرن غربی آزادی مالكیت و آزادی اقتصادی است.
از این ارزش‌های اولیه صنعتی شدن برخی ارزش‌های ثانویه هم مشتق شده است. به عنوان مثال رقابت به عنوان یك ارزش در جامعه مدرن تلقی می‌شود چون رقابت به معنای آزادی انسان‌ها برای اول شدن و برتر شدن است. در حالی كه در فرهنگ‌های ماقبل مدرن رقابت كردن امری پسندیده نیست بلكه همكاری كردن مورد پسند است.
مفهوم مهم دیگری كه در اندیشه اقتصادی وجود دارد، همسویی میان منافع فردی و منافع جمعی است. به این معنا كه انسان‌ها یاد می‌گیرند كه اگر آزادانه در جهت اهداف خود حركت كنند به منافع كل جامعه هم خدمت كرده‌اند یا به عبارت دیگر خدمت به منافع دیگران ابزاری است برای دستیابی به اهداف خود. به عنوان مثال كسی كه می‌خواهد ثروتمند بشود دیگران را راضی می‌كند كه كالای او را بخرند. یعنی سعی می‌كند كالایی درست بكند كه دیگران هم علاقمند باشند از آن كالا استفاده كنند و آن را بخرند. این مكانیزم همسویی میان منافع فردی و جمعی، پارادایم اصلی توسعه است اما در جامعه سنتی كاملا برعكس است. یعنی پارادایم دوست و دشمن حاكم است. چون در دنیای سنتی تصور انسان از جامعه تصور قبیله‌ای است و در مقابل هر قبیله، گروه‌های دیگری قرار دارند كه دشمن تلقی می‌شوند. در جامعه سنتی قبیله‌های مختلف با یكدیگر رقیب نیستند بلكه با هم دشمن هستند. در جامعه متمدن پارادایم دیگری حاكم است و همین پارادایم سنگ بنای جامعه صنعتی است كه انسان‌ها را وادار می‌كند كه درستكار باشند و ثروت بیشتری هم در جامعه تولید كنند. درستكاری و وفای به عهد و احترام به قانون در كشورهای توسعه یافته به این دلیل نیست كه آنها اخلاق گراتر هستند بلكه به این علت است كه رعایت این ارزشها در جوامع صنعتی بیشتر به سود افراد است. چون در این جوامع درستكاری پاداش اقتصادی دارد. ما متاسفانه در جامعه خودمان این فرهنگ را نداریم كه خدمت كردن به دیگران و رعایت منافع آنها، كمك كردن به خودمان است. ما هنوز كسی را كه كالای خوبی تولید می‌كند به عنوان خادم ملت نمی‌دانیم بلكه می‌گوییم عجب آدم كلاه برداری بود كه یك جنس “بنجل“ درست كرد و همه خریدند و خودش میلیاردر شد. مساله اصلی در همین نكات كوچك فرهنگ صنعتی است.
اكثریت نهادهایی كه در كشور ما با صنعت تعامل دارند، صنعتگر را دزد و متقلب بالقوه تلقی می‌كنند كه دولت وظیفه‌اش این است كه از اجحاف و تقلب آنها جلوگیری كند. از قانون كار تا قوانین مربوط به محیط زیست و استاندارد طوری تنظیم شده كه صنعت‌گر را به صورت بالقوه انسانی متقلب می‌داند. از سوی دیگر دولت‌ها در ایران همیشه فكر كردند كه برای تشویق صنعت باید یارانه بپردازند. در حالی كه یكی از مهمترین نهادهای جامعه صنعتی مكانیزم قیمت‌ها است. اینكه می‌گوییم مالكیت شخصی باید محترم باشد، یعنی اینكه شخص ثالث در قراردادهای داوطلبانه و آزادانه دخالت نكند و مكانیزم قیمتها حرف اول و آخر را بزند. دولت‌های ما تصور می‌كنند كه چون برای صنعتی شدن یارانه می‌دهیم پس باید قیمت‌گذاری هم بكنیم، یعنی دو كار اشتباه را با هم انجام می‌دهند. چرا كه اولا پرداخت یارانه اشتباه است چون علایم اشتباهی به تولید كننده می‌دهد یعنی تولید كننده به جای آنكه به دنبال نیازهای واقعی جامعه برود، دنبال دستور دولت می‌رود و چیزی را كه برای آن یارانه پرداخت شده تولید می‌كند، ثانیا وقتی دولت قیمت گذاری می‌كند دیگر بنگاه اقتصادی هیچ اختیاری روی اموال خودش ندارد و زمین گیر می‌شود. گرفتاری ما این است كه از یك طرف مثلا ابلاغیه‌های اصل 44 آمده كه می‌گوید دولت باید از صحنه اقتصاد خارج بشود و جای خود را به بخش خصوصی بدهد و از طرف دیگر دولت در تمام زمینه‌ها دخالت كرده و قیمت گذاری می‌كند.
تا وقتی كه نگاه ما به اقتصاد تغییر نكرده خصوصی سازی هیچ فایده‌ای ندارد و ما را به سمت توسعه و صنعتی شدن سوق نمی‌دهد. چون اگر بنگاهی بخواهد درست كار بكند باید قیمت را بر اساس تقاضا تعیین كند اما وقتی كه دولت در تمام زمینه‌های دخالت می‌كند و قیمت گذاری انجام می‌دهد چنین كاری ممكن نیست. اگرهم بخش‌های خصوصی نخواهند به طور صحیح و اقتصادی كار كنند كه باید دوباره دنباله‌رو دولت شده و یارانه‌های دولتی دریافت كنند. یعنی اقتصاد ما غیر دولتی نمی‌شود. در واقع غیر دولتی شدن اقتصاد بیشتر از آنكه به مالكیت مربوط باشد به میزان آزادی مرتبط است كه شهروندان بتوانند آزادانه فعالیت اقتصادی داشته باشند.
بنابراین علاوه بر حاكمیت آزادی و احترام به مالكیت، رقابت و خدمت به جمع هم به عنوان اساس جامعه صنعتی مطرح است. اما ما نسبت‌ها و ساز و كارهایی را كه این ارزشها را به هم مربوط می‌كنند، نتوانسته‌ایم حاكم كنیم به همین دلیل هم نتوانسته‌ایم فرهنگ صنعتی داشته باشیم. بخش خصوصی ما هم حتی آن فرهنگ صنعتی را ندارد و به دنبال دولت است كه یارانه و حمایت دریافت كند. در حالی كه بخش خصوصی واقعی باید مستقل از دولت باشد.
زمانی كه استراتژی توسعه صنعتی در كشور ما تهیه شد، سوء تفاهم‌های بسیاری در خصوص آن ایجاد شد كه این هم ناشی از همان فقدان فرهنگ صنعتی است. استراتژی توسعه صنعتی بر این موضوع تاكید می‌كرد كه دنیای امروز دنیای روابط اقتصادی و مبادلات آزاد است و اقتصاد هیچ كشوری نمی‌تواند مجزای از این دنیا ادامه حیات بدهد. كشوری كه بخواهد خودش را از اقتصاد جهانی جدا بكند كشوری است كه عقب می‌ماند و نمی‌تواند توسعه یابد. بنابراین نگاه استراتژی توسعه صنعتی این است كه هم آزادی اقتصادی در داخل باید حاكم بشود و هم مبادله آزاد در تعامل با اقتصاد دنیا رعایت شود. متاسفانه این برنامه به درستی فهمیده نشد و تصور شد كه اگر این استراتژی اجرا بشود اقتصاد ما در رقابت با اقتصاد جهانی از بین می‌رود. این سوء تفاهم مانع از این بود كه مسایل به درستی دیده شود اما واقعیت این است كه امروز اقتصاد دنیا چه از نظر روابط تجاری و چه از نظرتقسیم كار، اقتصاد بسیار پیچیده‌ای شده است به طوری كه اگر ما بخواهیم كشور صنعتی و پیشرفته‌ای بشویم باید جزیی از این نظام جهانی باشیم. بنابراین اگر می‌خواهیم واقعا فرهنگ صنعتی در كشور حاكم شود و به سمت توسعه اقتصادی و پیشرفت صنعتی برویم باید بینش خود را نسبت به اقتصاد داخلی و بین المللی تصحیح كنیم یعنی باید بپذیریم كه اساس یك فرهنگ صنعتی مدرن مبتنی بر مبادلات داوطلبانه و آزاد است.

 

خرید و دانلود آنی فایل

به اشتراک بگذارید

Alternate Text

آیا سوال یا مشکلی دارید؟

از طریق این فرم با ما در تماس باشید